دلنوشته های مرد تنها

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

اگر واقعا عاشقش باشی ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

اگر واقعا عاشقش باشی ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان  می شمارید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

گر واقعا عاشقش باشی ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست .

به راستی دوست داشتن چه زیباست ،این طور نیست ؟

نوشته شده در چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 13:57 توسط امير حسين و ریحانه| |

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم...

یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم...

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم...

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

شبم به حسرت و روزم در انتظار گذشت تمام مدت عمرم در این دو کار گذشت


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ... به کسی توجه نمی کنه ... از کسی خجالت نمی کشه ... می باره و می باره و ... اینقدر می باره تا آبی شه ... ‌آفتابی شه...!!! کاش ... کاش می شد مثل آسمون بود ... کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ... بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده ... انگار نه انگار که غمی بوده ... همه چیز فراموشت بشه ...!!! کاش می شد  


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

وقتی گلدان شکست مادرم گفت حیف بود پدرم گفت قشنگ بود خواهرم گفت مال من بود برادرم گفت گرون بود مادر بزرگم گفت دوستش داشتم ولی وقتی دلم شکست کسی آه هم نگفت


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

وقتی به آسمون نگاه میکنی، دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اونی که کم نور تره قانع باش چون اونی که پر نور تره را، همه نگاه میکنن


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

به او گفتم غمگین ترین ترانه

را برایم بخوان

 چشمهایش را بست و آرام

گریست,گریست,گریست


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

آدم های اطرافتو همون طور که هستند ببین نه اون طوری که خودت می‌خوای


  -+-+-+-+-+-+-+-+-+-

و در پایان...انیشتین می گوید

زندگی مثل دوچرخه سواری است برای حفظ تعادل باید حرکت کرد.

نوشته شده در سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 15:18 توسط امير حسين و ریحانه| |

راههای اذیت کردن دوست دخترها. پسرا اینا رو حفظ کنید و در مواقع نیاز به کار ببندید. Cool Cool

- هروقت به موبایل شما زنگ زد و مشغول تعریف کردن وقایع روزانه اش بود(که معمولا این کار را با افزایش شاخ و برگ و با آب و تاب دادن به آن انجام میدهد) صحبت هایش را قطع کرده و اعلام نمایید که پشت خطی دارید و لطف کند و 1 ساعت دیگر تماس بگیرد ! Laughing



هر وقت خواستید وی را سوار ماشین کنید با استفاده از عطر زنانه مادر و یا خواهر محترمتان فضای ماشین را عطر آگین کنید و هنگامی که ازتان پرسید این بوی چیست شروع به تناقض گویی کنید تا تصور کند رقیب دارد!(مسلماً این عمل بسیار غیر انسانی است و تنها در صورتی این کار را انجام دهید که مطمئن شوید بعد ها ناحیه ای از وجود شما به نام وجدان شروع به خارش و درد نخواهد کرد) Cool


- دائماً اسم وی را اشتباهی صدا کنید (مثلاً اگر اسمش سارا است او را شیما صدا بزنید تا هر گونه امکان اشتباه اعم از لپی و ... به ذهنش خطور نکند و به شک بیفتد که رقیب دارد).اگر هم پرسید شیما کیست بگویید دوست دختر قبلی ام که تیریپی لاو گونه با او داشتم ! Razz


- مدام به طرز لباس پوشیدن وی گیر دهید .مثال:
شما- این چه شلواریه؟چرا اینقدر کوتاهه؟مگه بابات پول نداره واست شلوار بخره؟


دوست دخترتان: کجای شلوار من کوتاهه ؟تا سر قوزک پام اومده!


شما- بد تر!این چه وضع لباش پوشیدنه؟چرا مثل قرون وسطی تیپ میزنی؟الان همه شلوار کوتاه میپوشند تو چرا مثل زنای 70 ساله لباس پوشیدی؟!؟!؟!

(البته لازم به ذکر است که زنان 70 ساله در صورتی که در قید حیات باشند هرگز شلوار نمی پوشند و به دلیل کهولت سن و نزدیک بودن به زمان فسیل شدن فقط دامن می پوشند.دلیلش رو هر وقت 70 ساله شدید می فهمید!) Wink Wink



- از یک هفته قبل از تولد تا یک هفته بعد از تولدش مفقود الاثر شوید و در دسترس نباشید و هنگامی هم که از شما درخواست هدیه نمود به وی بفرمایید:مگه من و تو واسه هدیه دوست شدیم؟مهم اینه که قلبامون پیش همدیگه باشه که هست!(لازم به ذکر است در سایر اعیاد سال از قبیل ولنتاین، سالگرد دوستی،روز عید نوروز و .... نیز همین عمل را انجام دهید) Very Happy


- هنگامی که با او قرار دارید یک پاکت مگنا(Magna) گازوییلی خریداری نموده و مانند اگزوز ماشین دائماً از خودتان دود متصاعد کنید در ضمن دود تهوع آور سیگارتان را نیز مرتباً به سمت وی حواله دهید Laughing Laughing



- هر وقت با او بیرون میروید مانند انسانهای چشم چران مدام به لنگ و پاچه دختران مردم نگاه بیفکنید Wink


- هنگامی که دوستش را با خودش سر قرار آورد کانون توجهاتتان به سمت دوستش باشد و قبل از خداحافظی از دوستش بخواهید شماره اش را به شما بدهد! Evil or Very Mad





- و اگر می خواهید شورش را در آورید و حسابی سکه یه پولش کنید با یکی دیگر از دوست دختر هایتان(که مطمئناً همه پسر ها برای روز مبادا چنین چیز هایی دارند) به جایی بروید که مطمئنید وی و چند تا از دوستان صمیمی اش(که البته شما را هم میشناسند) آنجا حضور دارند!


- نکته: دختر خانم ها معمولاً به دلیل وجود خصلتی به نام حسودی جلوی دوستان صمیمی خود پز دوست پسر هاشون را میدهند حال تصور کنید که یک دختری وقتی که پیش دوستان صمیمی اش میباشد - در حالیکه مشغول تعریف دادن از دوست پسرش- ناگهان دوست پسرش را مشاهده کند که دست در دست دختری دیگر از آن ناحیه رد میشوند(این یکی خیلی حال میده حتما امتحان کنید Very Happy )

بعد وقتی باهاش تو پارک قدم می زنید اس ام اس هاتون رو چک کنید و به دختر جماعت نگاه کنید. ( سعی کنید درست جلوی چشم دوستتون این کار را بکنید )

وقتی پیش دوستتونید اونیکی دخترا رو نشون بدید و بگید مثلا: عجب مانتوی باحالی پوشیده Embarassed

- تو ماشین که هستین و دوستتون در حال گوش دادن به موزیک مورد علاقه شون هستند بزنید به یه اثر زیبا از دکتر شجریان گوش کنید

- وقتی در کافی شاپ در حال صرف انواع نوشیدنی و ... هستید بی کلاس ترین نوشیدنی مثل چایی را سفارش بدهید Laughing

- وقتی قراره با هم به مهمونی یا ... برید از درویشانه ترین لباسهایتان استفاده کنید تا آنتی کلاس عمل کرده باشید
نتیجه اخلاقی = کلا بی کلاس باشین تا راحت باشین Cool

- همیشه دوست دخترتون رو با اسم دوست دختر قبلیتون که اونم میشناسه صدا کنید و (بعد معذرت بخواهید) Very Happy

- وقتی از جایی که با هم چیزی خوردید و شما حساب کردید بیرون اومدید بگید:اصلا ارزش نداشت و فقط پولتون رو دور ریختید. Laughing Laughing Laughing Laughing

- آخر نامه ها مثله این تازه به دوران رسیده ها زرت و زورت ننویسید (دوستت دارم) Surprised

- ولنتاین مسافرت باشید. Embarassed



- همیشه یک شاخه گل بهترین هدیه هست. Exclamation

- وقتی موهاش بلنده بهش بگید کوتاه کنه و اگر کوتاه کرد بگید: الان فهمبدم هیچ مدل مویی بهت نمیاد. بلند که بود قشنگتر بود. Very Happy

- به بهانه ی ترافیک 33دقیقه و 14ثانیه دیر برید سر قرار.دانشمندان در آخرین تحقیقات خود ثابت کرده اند که اگر دیرتر از این زمان بروید خوشگل مورد نظر (آی کیو همون دختره دیگه) محل را ترک خواهد کرد و اگر زود تر بروید پررو میشود. Cool Cool

- فقط از رنگ صورتی بدتون میاد (مورد استفاده در 99/99درصد از مواقع)

- از مزه ی رژ لب چندشتون میشه (وا!!!!!!!!!) Exclamation

این ها همش امتحان شده است. فقط یه کم دوست دختر خودتون رو بسنجید چون به شخصه خود من چندین بار مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام. باید بگم که هیچ مسیولیتی هم نمیپذیرم. ولی اگه دوست دخترتون یه خورده پررو شد حتما از این روش ها استفاده کنید. Idea

نوشته شده در سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 15:9 توسط امير حسين و ریحانه| |

بچه ها سلام خيلي جالبه حتما بخونيدا

 

نوشته شده در سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 14:54 توسط امير حسين و ریحانه| |


در شهر عشق قدم ميزدم گذرم افتاد به قبرستان عاشقان.

خيلي تعجب کردم تا چشم کار مي کرد قبر بود...

پيش خودم گفتم: يعني اين قدر قلب شکسته وجود داره؟

يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بود....

جلورفتم برگهاي روي قبر را کنار زدم که براش دعاکنم.

واي چي ميديدم.

باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود ...

 

نوشته شده در شنبه 24 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 21:48 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است :


کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم ، بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر بدهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم.


در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم.


 اینک در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شاید می توانستم دنیا را تغییر بدهم !!!.

نوشته شده در شنبه 24 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 21:44 توسط امير حسين و ریحانه| |

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

نوشته شده در شنبه 24 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 14:6 توسط امير حسين و ریحانه| |

وقتی در شب راه می‌رفتم


و در جستجوی پناهگاه گرمی بودم


از کنارم گذشت


گفتم:


«هی نگاه کن! روی مژه‌هایت دانه‌های برف ریخته

است»


و او گفت:


«این برف نیست


پرهای بالشی است که خدا در آسمان تکانده است


و سپس لبهای خندانش را گشود


تا برفی را فوت کند


و ما هر دو خندیدیم


بعد به چشمانش نگاه کردم


و دیدم که چشمانش، گرمترین پناهگاه جهان است

نوشته شده در چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

 
 
نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 18:7 توسط امير حسين و ریحانه| |

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم،
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش،
و او،
یکریز و پی در پی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد،
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را

قسمت دوم

سینه خردمند صندوق راز اوست .  امام علی (ع)
 
زندگی کوتاه است و راه دراز و فرصت ها زود از دست میروند .    بقراط
 
انسانها به آن چیزی که دوست دارند نمی رسند مگر با صبر بر آنچه که دوست ندارند.       عیسی مسیح
نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:55 توسط امير حسين و ریحانه| |

البرت هوبارد : زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون هرگز از اون زنده بیرون نمیری.

شو پنهاور : ما ندرتا در باره آنچه که داریم فکر می کنیم در حالیکه پیوست در اندیشه چیزهایی هستیم که نداریم .

جرج برناردشاو : آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند .

دکتر شریعتی
: لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم ، غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند .

سکار وایلد : همیشه دشمنانت را ببخش ، هیچ چیز بیش از این آنها را ناراحت نمیکند .

نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:53 توسط امير حسين و ریحانه| |

نه دیگر نمیگذرم از عشق پاک تو
اگر تا آخر دنیا نیز دنیا را بگردم نمی یابم دیگر مثل تو
با اینکه نیستم یک ذره نیز لایق تو
با خجالت میگویم این قلب بی ارزشم برای تو
قلب من مثل قلبهای دیگر زیبا و درخشان نیست
چهره ام را نبین که مثل آنها که در پی تو هستند زیبا نیست
ندارم هیچ چیز در این دنیا جز این قلب
این را هم فدای تو میکنم همین و بس
داشتم از بی کسی و غمهای گذشته میمردم
که تو را دیدم…
به عشق با تو نفس کشیدن ، زندگی به من نفسی دیگر داد
نفس عشقی که  یک بار کشیدم و دیگر نیامد لحظه ای که از درد تنهایی بمیرم
شاید تو همان رویایی که هر شب به خوابم می آمدی
برایم قصه میگفتی و تا سحر در کنارم میماندی
شاید تو همان فرشته ای که در لحظه های غم آرامم میکردی
دستهایم را میگرفتی و مرا نوازش میکردی
گاهی شک میکنم که بیدارم ، نکند که از درد تنهایی بیمارم؟
چشمهایم را باز کردم و دیدم از درد عشق است که اینگونه پر از دلهره و هراسانم
نه دیگر نمیگذرم از تو و این عشق بی پایانت
بگذار تا آرام بگیرد قلبم در آن آغوش مهربانت
در برابر عشق پاکت جز قلب عاشقم، هیچ ندارم ،
تنها نگذار مرا ای عشق بی پایانم من که به جز تو کسی را ندارم!
همین بود حرف دل من تا ابد ، محال است عشق تو از قلبم بیرون رود!

نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط امير حسين و ریحانه| |


 

روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و  غم
تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم!

نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:51 توسط امير حسين و ریحانه| |

باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو!
همیشه چشم به راهت مینشینم ، این شده کار هر روز من که حتی قبل از آمدنت در زیر باران بی قراری خیس میشوم
هوای چشمهایم ، هوای آمدنت است ، از عشق تو دیوانه شدن ، یک حادثه بی تکرار است
تو همان بارانی، زیرا مثل باران پاک و زلالی ، مثل لحظه آمدنش پر از شور و التهابی
قلبم…. قلبم …. قلبم… تند تند، تند تند ، میتپد به عشق آمدنت
چشمهایم چشمهایم از شوق آمدنت … تنها خیره شده است به آن سو!
آن سوی سرزمین ها ، نمیدانم کجاست ، دور نیست ، لحظه آمدنت نزدیک است
ذهن من به لحظه در آغوش کشیدنت درگیر است ، تنهایی دیگر به سراغ من نیا که خیلی دیر است،
ببین حال مرا ای تنهایی ، نگو به من که بی وفایی ، به خدا تا او را دیدم دلم لرزید!
لرزید دلم ، خیس شد تنم، باز کردم چشمهایم را ، دیدم خواب تو را!
دیدم همان رویا را در خواب ، گرفتم دستهایت را ، با تمام وجود حس کردم عشقت را!
قطره قطره قطره میریخت بر روی زمین …. قطره قطره قطره میریخت بر روی گونه هایم
این قطره های باران بود یا اشکهایم
خدایا چرا اینقدر گرم است دستهایم
خدیا چرا میلرزد پاهایم
خدایا چرا نمیشوند حرفهایم….
آه ، عاشقیست ، نمیتوانم باور کنم که وجودم نیز دیگر مال خودم نیست ،با وجودی دیگر درگیر است ، قلبم دیگر مال خودم نیست جای دیگری اسیر است
این باران است که می بارد بر روی من ، این من هستم که در زیر قطره هایش در آغوشی گرم ایستاده ام ، دیگر صدایم نمی لرزد برای یک فریاد ! برای اینکه دنیا بشنود ، برای اینکه قلبها بلرزد، برای اینکه بگویم عاشقم ، هم عاشق تو ، هم عاشق بارانی که مرا عاشق تو کرد…

نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:48 توسط امير حسين و ریحانه| |

سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی

شخصي مي گفت من شانزده سال دارم يزرگي به او خرده گرفت که نبايد بگويي شانزده سال دارم بايد بگويي شانزده سال را ديگر ندارم

تنها شيطان هايي كه در جهان وجود دارند، آنهايي هستند كه در قلبمان به جست و خيز مشغولند! فقط در آنجاست كه بايد جنگيد

گوش کردن را یادبگیر فرصتها گاه با صدای بسیار اهسته در می زنند

هر گاه دیدی که مردم به کلام خود فخر می کنند,تو به سکوت خود فخر کن."لقمان حکیم

زندگی كوتاهتر از آن است كه به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند كه بشكنند آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود فردا خورشید طلوع خواهد كرد حتی اگر ما نباشیم

آنان که زندگی را بستری از گل های سرخ می دانند همیشه از خارهای آن شکایت د
ارند

نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 17:45 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

افسوس ... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم

آن زمان که دوستمان دارند لجبازی می کنیمو بعد

برای آنچه از دست رفته آه می کشیم... 


 

نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:21 توسط امير حسين و ریحانه| |

میدونی مرگ آرزو یعنی چی ؟

میدونی از دست دادن عشق یعنی چی ؟

از دست دادن یه عمر محبت رو میتونی تصور کنی ؟
فکر میکنی اگه یکی بعد از چند سال بهت خیانت کنی چی کارش میکنی ؟
میدونی از  تو دلت خالی شدن یعنی چی ؟؟

تا حالا زندگیتو واسه یه نفر گذاشتی ؟

بعدش بیای ببینی همه چیزایی که واسش گذاشتی با یه نفر دیگه شریکشون کرده؟

معنی خیانت رو میدونی چیه ؟

تاحالا دلت از کسی جوری شکسته که فقط تنهایی رو همدم خودت ببینی ؟
تاحالا از ته دل واسه کسی گریه کردی؟

تا حالا ۲۴  ساعت به یه نفر فکر کردی؟

ولی بعدش به اندازه ۲۴ سال پشیمون بشی ؟
تاحالا عاشق شدی؟

عاشق واقعی ؟؟؟؟

همه اینا رو من شدم .......

ولی دیگه نمیخوام باشم .....

چون هیچ کس و نمیبینم که مثل من باشه <<<

هیچ کس ....

این منــــــــــــــم.....

نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:16 توسط امير حسين و ریحانه| |

از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ گفت: "بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند، عاشقشان باشد" "بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند اما نمی دانند که چگونه عشقشان را ابراز کنند..."
نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:11 توسط امير حسين و ریحانه| |

دوستت ندارم به اندازه ی اقیانوس، . چون یه روز به آخرش میرسی . دوستت ندارم به اندازی خورشید، چون غروب میکنه . دوستت دارم . به اندازی روت که هیچوقت کم نمیشه

گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم

=======================
زندگی
برای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد . (پائولو کوئلیو )
=======================
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز


=======================

به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی

=======================
نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن

=======================
روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من وتو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم

=======================
آفرینش روز و شب، زیبایی زمین و کهکشانها، درخشش ستارگان فروزان، همه حاکی از وجود پروردگار یکتاست، پس از او اطاعت می کنیم، چون او معین کرده که مرگ آغاز جاودانه هاست.

=======================


می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم


=====================
خواب ناز بودم شبی.... دیدیم کسی در میزند.... در را گشودم روی او ...دیدم غم است در می زند... ای دوستان بی وفا...از غم بیاموزید وفا..غم با آن همه بیگانگی..... هر شب به من سر می زند

======================
هزار دستگاه ریو، صد دستگاه آپارتمان، هزار سکه طلا و میلیاردها ریال اسکناس دو هزارتومانی فدای یه تار موی گلی مثل تو

======================
هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند

بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم *بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم * بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم * بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم

=======================
خوشبختی مثل یه پروانه است . وقتی دنبالش می‌دوی پرواز می‌کنه اما وقتی وایسی میاد رو سرت میشینه

=======================
من همه ی قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اونم از غصه ی توست

=======================
سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ،نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست .پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا

=======================
تو بارانی من باران پرستم تودریایی من امواج تو هستم اگرروزی بپرسی باز گویم: تو من هستی و من نقش تو هستم

=======================
طبق قانون بقای شادی هیچ شادی از بین نمیره؛ بلکه فقط از دلی به دلی دیگه جابه جا می‌شه

=======================
اگرکسی واقعا کسی رو دوست داشته باشد بیشتر از اینکه بهت بگه دوست دارم میگه مواظب خودت باش...پس مواظب خودت باش

=======================
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن

=======================
عیب جامعه این است که همه می خواهند آدم مهمی باشند و هیچ کس نمی خواهد فرد مفیدی باشد

=======================
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را/ اینگونه به خاک ره میفکن ما را/ ما در تو به چشم دوستی می بینیم/ ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
رسم زمونه : تو چشم میذاری من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی

======================
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست

======================
عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

======================
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم

======================
می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره تا بفهمی دل تنگی چه دردی

=====================
غیر از غم عشق تو ندارم , غم دیگر شادم که جز این نیست مرا همدم دیگر

=====================
زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم چرا جفای تو کم شد؟شکایتی که نکردم !!!

=====================
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو نیست بگو راست بگو


=====================
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند حاشا که مشتری سر مویی زیان کند

=====================
تو را برای وفای تو دوست می دارم******وگرنه دلبر پیمانه *** فراوان است

=====================
هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را

نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:1 توسط امير حسين و ریحانه| |


به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."

به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."

به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."

به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 11:56 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

 

 خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم

 

یکی از گریه های شیرین کودکیم را پس بده

نوشته شده در جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 11:34 توسط امير حسين و ریحانه| |

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

ادامه ي مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط امير حسين و ریحانه| |

اگه میدونستی قطره ی بارون وقت دور شدن از ابرا چه حسی داشت

اگه میدونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها میشه

اگه میدونستی درخت کاج وقت پر کشیدن پرنده ها چه غمگین میشه

اگه میدونستی رفتنت چه اتیشی به جونم کشید

اونوقت اینقدر راحت نمیگفتی خدا حافظ ...

نظر بدين

نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:33 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

داستان عشق داستانی است عجیب حتی برای خود عاشق.


عاشق اگر خود هزار غم در سینه داشته باشد، بی تاب نمی شود ولی اگر غم یار بیند و ناراحتی او را احساس کند، تاب و توان از دست می دهد.


عاشق دوست می دارد که همه بلاهای جهان بر او نازل گردد اما محبوبش در آسایش و شادی باشد. او تحمل تیغ بر قلب خود را دارد اما توان دیدن خار بر پای معشوق را نه.


و چنین است که عشق نهایت نهایت فنا شدن عاشق است در هوای معشوق.

 

نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 19:55 توسط امير حسين و ریحانه| |

شیطان برای انسان سجده نکرد و انسان بی نماز برای خدا سجده نمی کند.

نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 19:51 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

غم راه آمدنش را خوب بلد است! باید راه آمدن با او را یاد بگیرم!!

یا اینکه راه دیگری را در پیش بگیرم ... راهی بسوی امید و تلاش ...

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 13:21 توسط امير حسين و ریحانه| |

با يک شکلات شروع شد . من يک شکلات گذاشتم توي دستش .او يک شکلات گذاشت توي دستم . من بچه بودم . او هم بچه بود. سرم را بالا کردم او هم سرش را بالا کرد . ديد که مرا ميشناسد . خنديدم . گفت :« دوستيم ؟ » گفتم : «دوست دوست » گفت : « تا کجا؟‌» گفتم : دوستي که « تا » ندارد !. گفت : « تا مرگ ! » خنديدم و گفتم : « گفتم که تا ندارد ! » گفت : « باشد ، تا پس از مرگ !‌»‌ گفتم :‌« نه نه نه ، تا ندارد » گفت :‌« قبول تا آنجا که همه زنده ميشوند‌،‌يعني زندگي پس از مرگ . باز با هم دوستيم . تا بهشت تا جهنم ، تا هر کجا که باشد من و تو با هم دوستيم.» خنديدم گفتم :« تو برايش تا هر کجا که دلت ميخواهد يک «تاا» بگذار . اصلا يک تا بکش از يک سر اين دنيا تا سر آن دنيا . اما من اصلا تا نميگذارم .» نگاهم کرد .نگاهش کردم . باور نميکرد . مي دانستم او ميخواست حتما دوستي مان تا داشته باشد . دوستي بدون تا را نميفهميد. گفت:« بيا براي دوستيمان یک نشانه بگذاريم .» گفتم : « باشد تو بگذار .» گفت :‌« شکلات .هر بار که همديگر را مي بينيم يک شکلات مال تو يکي مال من . باشد ؟ » گفتم :« باشد .» هر بار يک شکلات ميگذاشتم توي دستش . او هم يک شکلات توي دست من . باز همديگر را نگاه ميکرديم يعني که دوستيم . دوست دوست . من تندي شکلاتم را باز ميکردم و ميگذاشتم توي دهانم و تند تند آن را ميمکيدم . ميگفت : « شکمو ، تو دوست شکموئي هستي » و شکلاتش را ميگذاشت توي صندوق کوچولوي قشنگي . ميگفتم :«‌بخورش ! » ميگفت :« تمام ميشود . ميخواهم تمام نشود . براي هميشه بماند .» صندوقش پر از شکلات شده بود . هيچ کدامش را نميخورد . من همه اش را خورده بودم . گفتم :‌«‌اگر يک روز شکلاتهايت را مورچه ها بخورند يا کرمها . آنوقت چکار ميکني ؟ » گفت :« مواظبشان هستم . » ميگفت ميخواهم نگهشان دارم تا وقتي دوست هستيم و من شکلات را ميگذاشتم توي دهانم و ميگفتم : « نه نه نه تا ندارد . دوستي که تا ندارد . » يک سال . دو سال . چهار سال . هفت سال . ده سال . بيست سال شده است او بزرگ شده است من بزرگ شده ام . من همه شکلات ها را خورده ام . او همه شکلات ها را نگه داشته است . او آمده امشب تا خداحافظي کند . ميخواهد برود . برود آن دور دورها .. ميگويد :‌«‌ميروم اما زود برميگردم » من ميدانم . ميرود و برنميگردد . يادش رفت شکلات را به من بدهد . من يادم نرفت . يک شکلات گذاشتم کف دستش گفتم :‌«‌اين براي خوردن . » و يک شکلات هم گذاشتم کف آن دستش و گفتم :‌« اين هم آخرين شکلات براي صندوق کوچکت » . يادش رفته بود که صندوقي دارد براي شکلاتهايش . هر دو را خورد و خنديدم . ميدانستم دوستي من « تا» ندارد .ميدانستم دوستي او « تا » دارد . مثل هميشه . خوب شد همه شکلاتهايم را خوردم . اما او هيچ کدامشان را نخورد . حالا با يک صندوق پر از شکلات چه خواهد کرد ؟! ...
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:52 توسط امير حسين و ریحانه| |

 

عکس های جالب وجدید عشقولانه

Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:45 توسط امير حسين و ریحانه| |

از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است
از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد
از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان
استlove از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:همپای
از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است
از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد
از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست
از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد
از معلم انشا پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد
از معلم ورزش پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود
از معلم زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد
از معلم زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود
از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد
واقعا عشق چیست....؟

نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:37 توسط امير حسين و ریحانه| |

 


گفت بنويس گفتم با چه بنويسم قلم ندارم گفت با استخوانت بنويس گفتم مركب ندارم با چه بنويسم گفت با خونت بنويس گفتم ورق ندارم بر روي چه بنويسم گفت بر روي قلبت بنويس گفتم چه بنويسم گفت بنويس دوست دارم

 

 


شب را دوست دارام بخاطر سكوتش سكوت را دوست دارم بخاطر آرامشش آرامش را دوست دارم بخاطر بودنش در تنهايي تنهايي را دوست دارم بخاطر بودنش در عشق و عشق را دوست دارم بخاطر دوست داشتنش


وقتي که گريه کرديم گفتن بچه است................. وقتي که خنديديم گفتن ديونه است.................. وقتي که جدي بوديم گفتن مغروره............................. وقتي که شوخي کرديم گفتن سنگين باش............................. وقتي که حرف زديم گفتن پر حرفه................................................... وقتي که ساکت شديم گفتن عاشقه................................................... حالا ام که عاشقيم مي گن گناه

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:35 توسط امير حسين و ریحانه| |


با یاد رفیق است که دنیا زیباست / با عشق رفیق است که دنیا برجاست / فردا که ز دنیا رفتم ، این رفیق است که گوید خاک رفیقم اینجاست .

آمدنت را یادم نیست ، بی صدا آمدی و بی آنکه بدانم بی اجازه ماندی !

در گلستان هیچ گل ندهد بوی تو را / کنم هر دم آرزو که ببینم روی تو را .

زندگی بافتن یک قالیست ، نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی ، نقشه را اوست که تعیین کرده ، تو در این بین فقط می بافی .

یه گلدون پر از گل مال تو ، تو هم مال من ، دیدی بازم سرت کلاه رفت ، تو یه گلدون داری اما من یه دنیا گل دارم !

خاطرمان باشد ، شاید سالها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود !

هرزگاهی دریا هوس میکنه به ساحل سری بزنه ، براش مهم نیست ساحل دستشو میگیره یا نه ، مهم اثبات وفاداری دریاست .

منم شبی به خاطره ها تبدیل میشوم / خط میخورم و ز هستی تعطیل میشوم / مرا به خاطره ها نه ، به خاطر بسپار .

در بلور چشم من یاد تو بود / در سکوتم شوق فریاد تو بود .

آسمون هرچی که داره ، ماه و خورشید و ستاره / وقتی چشماتو ببینه پیش چشات کم نمیاره

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:32 توسط امير حسين و ریحانه| |


Power By: LoxBlog.Com