3 نوشته جالب عشقولانه


دلنوشته های مرد تنها

 


گفت بنويس گفتم با چه بنويسم قلم ندارم گفت با استخوانت بنويس گفتم مركب ندارم با چه بنويسم گفت با خونت بنويس گفتم ورق ندارم بر روي چه بنويسم گفت بر روي قلبت بنويس گفتم چه بنويسم گفت بنويس دوست دارم

 

 


شب را دوست دارام بخاطر سكوتش سكوت را دوست دارم بخاطر آرامشش آرامش را دوست دارم بخاطر بودنش در تنهايي تنهايي را دوست دارم بخاطر بودنش در عشق و عشق را دوست دارم بخاطر دوست داشتنش


وقتي که گريه کرديم گفتن بچه است................. وقتي که خنديديم گفتن ديونه است.................. وقتي که جدي بوديم گفتن مغروره............................. وقتي که شوخي کرديم گفتن سنگين باش............................. وقتي که حرف زديم گفتن پر حرفه................................................... وقتي که ساکت شديم گفتن عاشقه................................................... حالا ام که عاشقيم مي گن گناه

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:35 توسط امير حسين و ریحانه| |


Power By: LoxBlog.Com