کیبورد خیس


دلنوشته های مرد تنها

چند دقیقس دارم به کیبوردخیس از اشکام نگا میکنم که چیزی بنویسم.نفسم بالا نمیاد.دیگه دارم سکته میکنم.۱لحظه هم ار جلو چشام کنار نمیره توی اون لباس صورتی خیلی خوشگل شده بود.تا حالا ۲بار بالا اوردم.اونجا فقط تو دلم گریه کردم ولی الان تا جا داره دلم میخاد اشک بریزم.قدیما ما دوتا چندتا علامت داشتیم واسه وقتایی که میخاستیم کنار هم باشیم امشب بازم از همون علامتا استفاده کردیم ولی من میترسیدم که جلو مردم اشکام سرازیر بشه به خاطر همین نرفتم.ولی اون اومد دوست داشتم همون موقع که دستمو گرفت تا بلندشمو برقصم وقتی دستم تو دستش بود میمردم.آخرش بازم اومد دستمو گرفت گفت که میخام دسته گل رو پرت کنم ولی بازم شانس نداشتم یکی دیگه برش داشت. خدایا تورو قسم به همون خداییت منو از این دنیای لعنتی ببر.خوابم نمیبره ولی ای کاش میشد میخابیدمو دیگه بیدار نمیشدم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:,ساعت 23:41 توسط امير حسين و ریحانه| |


Power By: LoxBlog.Com