دلنوشته های مرد تنها

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

!

     سلام!

ببين خدا جون! اين ایمیلو برات زدم که بهت بگم پاشو يه توک پا بيا اينورا کارت دارم.

بابا يه کم هم با فقير فقرا بپر!

در خانه ما رونق اگر نيست صفا هست خدا جون!

ميدونی اگه الان اينجا بودی چيکار ميکردم؟

اول يه عالمه سرت داد ميزدم بعدشم میپريدم تو بغلت!

آخه اينه رسمش؟!

ميدونم! ميدونم خيلی سعی کردی که من نفهمم! اما من تيزتر از اينام!

خر که نيستم که! فهميدم خودم !

چرا به pm هام جواب نميدی؟! نکنه تو هم ignore کردی منو؟

من ايگنور شده ی روزگارم! توام منو ايگنور کن! هيچ خيالی نيست!

حتما بايد Buzz بهت بدم تا جوابمو بدی؟

بابا کوتاه بيا توروخدا!

جواب پی ام هامو که نميدی، حداقل گاهی اوقات يه offline ناقابل واسم بذار که بفهمم هوامو داری!

از تو ليست بنده هات که delete نکردی منو؟!

نه.....تو بامرام تر از اين حرفايی.....

خدا جونم، اکانت داره تموم میشه.اگه dc شدم شما به high speed بودن خودت ببخش!

 

 

 

ای خدا hard دلم format نما

 

از فريب ناکسان راحت نما

جمله ويروسند مردمان دون

استغيرالله مما يفترون

فايل عشقت را کپی کن در دلم

deltree کن شاخه های باطلم

jumper روح خلائق set نما

گام هاشان در رهت ثابت نما

گر ز انفاست دلی scan شود

از شرور ديد و دذ ايمن شود

بهر روی زرد سيمين تن فرست

بهر دم های پر آستر fan فرست

 

 

 

ای خدا file عذابت run مکن

 

با ضعيفان هيچ جز احسان مکن

از همان صبحی که اول گل دميد

بی نياز از cod خدايش آفريد

کارگاه آفرينش cod نداشت

ram نبود و mouse آن همpad نداشت

عشق گل حق در دل بلبل نهاد

بر شقايق داغ چون lable نهاد

system عشقش بری از هرerror

گوهر مهرش در سينه همچو دُر

عشق نرم افزار راه انداز ماست

عشق password و وصال کبرياست

خالی از عشق و محبت دل مباد

بی صفا چون عاصی intel مباد

بهتر آن باشد سرودن ول کنم

زين تن خاکی دَمی dos shell کنم

نوشته شده در جمعه 4 شهريور 1390برچسب:,ساعت 21:7 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

در رمان نویسی، نشانه های عشق واقعی به سمت ملودرام گرایش دارد. تپش قلب، بی خوابی، بی اشتهایی، به حرکت درآمدن پرده ها و آتش بازی. اما اگر چنین چیزهایی را حس کردید، آنقدر که اسیر هوس شده اید، عاشق نشده اید. اگر هوس را کنار بگذاریم، نشانه هایی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، نشانه های انکارناپذیر از عشق حقیقی—و سلامت احساسی—هستند.
به راحتی علت اینکه نمی خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید را توضیح می دهید
باوجود اینهمه بیماری های مختلف دیگر هر روز با یکی بودن به اندازه گذشته جذابیت ندارد. مسئله تمایل به تک پر بودن نیست مسئله حرف زدن درمورد آن است. تعداد زیادی از زن ها و مردها تک همسری هستند و احساس می کنند که تمایلشان برای چشم پوشی از بقیه به همسرشان قدرت بیشتری می دهد. اما وقتی دوست داشته باشید که این حس و تمایل خودتان را توضیح دهید نه تنها عاشق هستید بلکه فردی منطقی و فهمیده نیز به نظر خواهید رسید.
دفترچه خاطرات گذشته تان را دفن می کنید.
"من دفترچه خاطراتم را دفن کرده ام!" این جمله نه تنها تک پر بودن فرد بلکه برنامه داشتن برای آن را نشان می دهد مخصوصاً وقتی می گویید که هیچکس از آشنایانتان به پای معشوق فعلیتان نمی رسد. تمایل شما برای خلاص شدن از آن، نشان از این واقعیت دارد. همچنین نشانه این است که دیگر هیچ تمایلی برای دیدن عشق های قبلیتان ندارید و این یعنی در این رابطه دیگر میلی به برگشت وجود ندارد و فقط می خواهید به جلو بروید.
شاید با خودتان فکر کنید که منصفانه نیست که دفترچه خاطرات را در شومینه بیندازید و بسوزانید، به همین دلیل اطلاعاتتان را روی لپ تاپ شخصیتان که دست هیچکس به آن نمی رسد ذخیره می کنید. تعهد، تعهد است. اگر تظاهر کنید که دفترچه خاطراتتان را دور ریخته اید یعنی تظاهر به متعهد بودن می کنید. پس بزرگ شوید: اگر به اندازه کافی بزرگ شده اید که کسی که دوستش دارید شما را جدی بگیرد، پس یعنی به اندازه کافی هم بزرگ شده اید که خودتان خودتان را جدی بگیرید. در روابط متعهد دیگر جایی برای دوز و کلک نیست.


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 1:25 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

معنی عشق همه شما بی شك عشق را تجربه كرده اید و هر كدام از شما هم معنی خاصی از عشق دارید و یا شاید بعضی از شما هنوز نتوانستید معنی درستی از عشق داشته باشید. مطالب زیر معناهایی متفاوت از عشق است كه خواندن آنها خالی از لطف نیست: عشق، سرطان دوست داشتن است. عشق، عقد دائمی ما با غربت است. عشق، شماره تلفنی است كه سالها بدنبال آن می گردیم. عشق، آمپول ب كمپلكس معرفت است. عشق، اتوبانی است كه تا ته ابدیت می رود. عشق، آسانسور حیات بشر است. وای بحال كسی كه توی این آسانسور گیر كند. عشق، قند متافیزیكی است كه در دل آدم آب می شود. عشق، شب نامزدی ما با جدایی است. عشق، نردبانی است كه ما را از خود بالا می كشد. عشق، همان فعل انفعالی است كه در برابر گل سرخ به ما دست می دهد. عشق، عزرائیل زیبایی است كه رسید، جسم ما رامی گیرد و قبض روح راامضا می كند عشق، اولین آهی است كه در آیینه كشیده ایم. عشق، اولین حقوق ما از باجه معرفت است. عشق،خرید وفروش پایاپای عاشق و معشوق است. عشق، لك لكی است كه روی درخت خاطرات ما لانه كرده دارد. عشق، مقصد نیست، بلكه مركبی است برای رسیدن به مقصد. عشق، تنها مهمانی است كه بدون دعوت وارد میشود،كافیست درخانه قلب را بازبگذارید. عشق، یك لحظه آرامش است و هزار لحظه گرفتاری. عشق، بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد. عشق، صدای فاصله ها، فاصله هایی كه غرق ابهامند. عشق، تنها دردی است كه بیماربدنبال علاج نیست، زیرا درد عشق برایش مطلوبتراز سلامتی است. ( بر گرفته ازكتاب عاشقانه با قلم، نوشته اصغر جدایی ) عشق، . . . یعنی واقعاً عشق این همه معنا دارد! پس خوش به حال آنهایی كه عاشقند و این همه معنی دارند... خلاصه اینكه بی عشق ما سنگ، ما هیچ

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 1:14 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

عشق نمي پرسه اهل کجايي ، فقط ميگه تو قلب من زندگي مي کني . عشق نمي پرسه چرا دور هستي فقط ميگه هميشه با من هستي . عشق نمي پرسه که دوستم داري فقط ميگه : دوستت دارم
 
درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود
نوشته شده در پنج شنبه 18 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:57 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

 

 

 

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه این روزها، بیش از هر زمان دیگری، حس می‌كنم كه به تو نزدیكم و با تو احساسی مشترك دارم.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه هنگامی كه غمی در دل داری، من نیز غمگینم و زمانی كه شادی، از شادی تو شاد و خوشحالم.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه دلم می‌خواهد همیشه شاد باشی، لبخند بزنی و از حس خوب رضایت و شادمانی، لبریز شوی.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما گاهی احساس می‌كنم كه به حضور و وجود تو، سخت محتاجم و برای بودن تو، احساس دلتنگی می‌كنم.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه همواره، همه‌ی خوبی‌ها را برایت آرزو دارم و می‌خواهم كه هیچ بدی و اندوهی به تو نزدیك نشود.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما انگار به شنیدن صدایت عادت كرده‌ام و بعد از گفت‌وگو با تو، حسی از سبكی و آرامش می‌یابم.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه برای وجود تو، برای احساسات و عقاید تو، برای آن چه نزد تو محترم است، احترام قائلم.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه دلگیر شدن از تو را بلد نیستم و می‌خواهم كه تو نیز از من، دلگیر و ناخرسند نباشی.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه هر بار نشانه‌ای از تو می‌بینم، تصویر تو در پیش چشمانم نقش می‌بندد.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما گذشت لحظه‌هایی كه برای دیدن تو در انتظار به سر می‌برم، برایم دشوار است.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما حس می‌كنم كه با تو می‌شود حرف زد، از تو می‌شود شنید و با تو می‌توان، زندگی را فهمید.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه می‌شود، خوبی‌ها را در وجود تو كشف و پیدا كرد و از بودن این خوبی‌ها در وجود تو، خشنود و خوشحال بود.

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما می‌دانم كه اگر آرزویی هست، با تو خوب‌تر است، اگر سفری هست، با تو خوش‌تر است، اگر سخنی هست، با تو دلنشین‌تر است، اگر دشواری‌ای هست، با تو آسان‌تر است، اگر سكوتی هست، با تو خوشایندتر است، اگر اندوهی هست، با تو سبك‌تر است، اگر خیالی هست، با تو شیرین‌تر است و اگر امیدی هست، با تو پر رنگ‌تر است.....

نمی‌دانم دوست داشتن چیست! اما یك نفر گفت: « این احساسی كه نسبت به او داری، یعنی این كه دوستش داری...»

و من نمی‌دانم، آیا او واقعاً درست می‌گوید، یا من دوست داشتن را هنوز نشناخته‌ام......؟!!!!

 

 

نوشته شده در دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:,ساعت 11:36 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

بچه ها سلام خيلي جالبه حتما بخونيدا

 

نوشته شده در سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 14:54 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد


در شهر عشق قدم ميزدم گذرم افتاد به قبرستان عاشقان.

خيلي تعجب کردم تا چشم کار مي کرد قبر بود...

پيش خودم گفتم: يعني اين قدر قلب شکسته وجود داره؟

يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بود....

جلورفتم برگهاي روي قبر را کنار زدم که براش دعاکنم.

واي چي ميديدم.

باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود ...

 

نوشته شده در شنبه 24 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 21:48 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

 

داستان عشق داستانی است عجیب حتی برای خود عاشق.


عاشق اگر خود هزار غم در سینه داشته باشد، بی تاب نمی شود ولی اگر غم یار بیند و ناراحتی او را احساس کند، تاب و توان از دست می دهد.


عاشق دوست می دارد که همه بلاهای جهان بر او نازل گردد اما محبوبش در آسایش و شادی باشد. او تحمل تیغ بر قلب خود را دارد اما توان دیدن خار بر پای معشوق را نه.


و چنین است که عشق نهایت نهایت فنا شدن عاشق است در هوای معشوق.

 

نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 19:55 توسط امير حسين و ریحانه| |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

 

غم راه آمدنش را خوب بلد است! باید راه آمدن با او را یاد بگیرم!!

یا اینکه راه دیگری را در پیش بگیرم ... راهی بسوی امید و تلاش ...

 

نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 13:21 توسط امير حسين و ریحانه| |


Power By: LoxBlog.Com